بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا صاحب الزمان اروحنا فداک
۱- زندگینامه امام زمان علیهالسلام
محمد بن حسن عسکری علیهماالسلام مشهور به «حُجَّتِ بنِ الْحَسَن علیهالسلام»، دوازدهمین و آخرین امام شیعیان اثناعشری است. همان مهدی موعود و منجی بشریت که با ظهور و قیام خود جهان بشری را پر از عدل و داد میکند، پس از آن که از ظلم و جود پر شده بود و حاکمیت کفر و نفاق و زر و زور و تزویر را از عالم بر میچیند و حکومت جهانی توحید و عدل را برقرار میسازد. بنا بر قول مشهور، آن حضرت در نیمه شعبان سال ۲۵۵ قمری در سحرگاه روز جمعه دیده به جهان گشود.[1] مورخان اتفاق نظر دارند که امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف در خانه پدرش امام عسکری علیهالسلام در سامرا به دنیا آمده است. مکانی که در حال حاضر بخشی از حرم امام هادی علیهالسلام و امام عسکری علیهالسلام است.[2]
پدر امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف امام حسن عسکری علیهالسلام یازدهمین امام شیعیان هستند و ایشان یگانه فرزند امام عسکری علیهالسلام است. مادر گرامی ایشان شاهزادهای رومی به نام «نرجس خاتون» سلاماللهعلیها است كه از طرف پدر نوه قیصر روم شرقی و از طرف مادر از نوادگان شمعون الصفا وصی حضرت عیسی علیهالسلام بوده است و به ایشان «صیقل» و «ریحانه» و «سوسن» نیز میگفتهاند.[3]
مادر امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف سرگذشتی بس عجیب دارد. نام اصلی این بانوی گرامی «ملیکه» است که پس از ازدواج با امام حسن عسکری علیهالسلام از سوی خاندان عصمت علیهمالسلام نامهای دیگری برای ایشان تعیین شد که مشهورترین آنها «نرجس» است. این بانوی گرامی سیزده ساله بود که جدش قیصر روم مراسم بسیار مجلل و باشکوهی ترتیب داد تا او را به عقد برادرزادهاش در آورد؛ ولی بر اثر حادثهای شگفتآور تخت برادرزادهاش سرنگون شد و او در دم جان سپرد. پس از او بار دیگر مراسم مشابهی ترتیب یافت تا ملیکه به عقد ازدواج برادرزاده دیگر قیصر در آید؛ ولی او نیز به سرنوشت برادر خود دچار شد.
در همان شب، ملیکه در عالم رؤیا توسط رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله به عقد امام حسن عسکری علیهالسلام درآمد. از آن پس عشق و علاقه به امام حسن عسکری علیهالسلام آنچنان در قلب ملیکه جای گرفت که او را از غذا و خوراک بازداشت. روز به روز حالش به ضعف و وخامت گرایید؛ به طوری که پزشکان از بهبودیاش قطع امید کردند و او نمیتوانست رازش را با کسی در میان بگذارد.
سرانجام بر اساس دستوری که امام حسن عسکری علیهالسلام در عالم رؤیا به او فرمودند، به صورت ناشناس به جمع اسرای روم پیوست و به عراق و شهر بغداد منتقل شد و در آنجا از سوی امام هادی علیهالسلام توسط یکی از شیعیان به نام بشر بن سلیمان خریداری شد و به سامرا منتقل گردید. امام هادی علیهالسلام، نرجس خاتون را به خواهرشان حکیمه خاتون واگذار کردند تا احکام دینی را به او آموزش دهد. در اواخر عمر شریف امام هادی علیهالسلام، امام حسن عسکری علیهالسلام با نرجس خاتون ازدواج کردند و مدتی بعد در تاریخی که در بالا گفته شد، امام عصر ارواحنا فداه از آن بانوی گرامی متولد گردیدند.[4]
البته این جریان را به اختصار بیان کردیم؛ و الا جزئیات بسیار بیشتری دارد که در بردارنده اسرار و نکات بسیار مهمی از عظمت خاندان عصمت علیهمالسلام و قدر و منزلت والای ایشان میباشد و هر که خواهان است، برای مطالعه کل ماجرا به منابعی که ذکر شده مراجعه نماید. در هر حال این بانوی گرامی از چنان عظمتی برخوردار بوده است که جناب «حكيمه خاتون» خواهر امام هادى علیهالسلام كه خود از بانوان با عظمت و شخصیت خاندان عصمت علیهمالسلام بود، او را بانو و سرور خويش و خود را خدمتگزار او مىناميد.[5]
۲- ولادت امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف
امام زمان علیهالسلام در دورانی دیده به جهان گشودند که عباسیان امام حسن عسكری علیهالسلام را به سامرا احضار کرده و زندگی ایشان را به منظور یافتن آخرین حجت الهی و نابودی او به شدت تحت كنترل قرار داده بودند؛ چرا که روایات متعددی وجود داشت که دلالت بر آن میکردند که مهدی موعود - که کاخ ظلم و جور را ویران خواهد کرد و تخت سلطنت طاغوت را واژگون خواهد ساخت و طاغیان و گردنکشان را ریشهکن خواهد فرمود - فرزند امام عسکری علیهالسلام است.[6] بنا بر نقل مورخان، «معتمد عباسی»[7] جاسوسان و مراقبانی را برای نظارت شبانهروزی بر خانه امام حسن عسکری علیهالسلام و فعالیتها و رفتوآمدهای آن حضرت گمارده بود و قابلههایی را به صورت مخفیانه مأمور کرده بود که تا وقت و بیوقت، سرزده وارد خانه سادات و به ویژه خانه امام حسن عسکری علیهالسلام بشوند و درون خانهها را بگردند و از حال آن حضرت باخبر شوند و گزارش دهند.[8]
از این رو تولد آن حضرت مخفیانه و معجزهآسا صورت گرفت و در روایات آمده است که ایشان از جهت تولد به حضرت ابراهیم علیهالسلام و حضرت موسی علیهالسلام شباهت دارند.[9] یعنی همان گونه که این دو پیامبر بزرگ الهی تحت شدیدترین تدابیر امنیتی فرعونیان و نمرودیان، به اراده الهی به سلامت در کنار کاخ فرعون و نمرود متولّد شدند، حضرت مهدی عجلاللهتعالیفرجهالشریف نیز در حالی که مأموران خلیفه عباسی تمام وقایع خانه امام یازدهم علیهالسلام را زیر نظر داشتند، در کمال امنیت و بدون آن که دشمنان متوجه بشوند، در امنیتیترین نقطه سرزمین اسلامی و در همسایگی کاخ خلیفه جور متولّد شدند.
در تمام دوران بارداری هیچ نشانهای در مادر امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف هویدا نبود؛ همان گونه که مادر حضرت ابراهیم علیهالسلام و حضرت موسی علیهالسلام نیز چنین بودند. جناب حکیمه خاتون ظاهرا تنها شاهد مستقیم ولادت حضرت حجت ارواحنا فداه بوده است که داستان ولادت آن حضرت را این چنین نقل میکند:
شب نیمه شعبان مولایم امام حسن عسکری علیهالسلام کسی را نزد من فرستادند و پیغام دادند که عمه جان! امشب را ـ که شب نیمه شعبان است ـ در خانه ما افطار کن که حجت موعود خدا در این شب به دنیا خواهد آمد. به خدمت امام حسن عسکری علیهالسلام رفتم و عرض کردم: «مادر این مولود مبارک کیست؟» فرمود: «نرجس» عرض کردم: «فدایت شوم! هیچ اثر و نشانهای از بارداری در او نمیبینم» فرمود: «حقیقت همان است که گفتم»
در حالى که نشسته بودم، نرجس خاتون جلو آمد تا کفشهایم را از پایم بیرون آورد و فرمود: «بانوى من حالتان چطور است؟» گفتم: «[از این پس] تو بانوى من و خانوادهام هستى!» از سخن من متعجب شد و فرمود: «این چه سخنى است که میفرمایی؟!» گفتم: «خداوند در این شب به تو فرزندى عطا مىکند که سرور و آقاى دنیا و آخرت خواهد شد» نرجس خاتون از این سخن من خجالت کشید و حیا کرد.
بعد از نماز عشاء افطار کردم و خوابیدم. اندکی بعد از خواب برخاستم و مشغول نماز شب شدم. نمازم را به اتمام رساندم؛ اما هنوز نشانهای از وضع حمل در نرجس به چشم نمیخورد. دوباره اندکی خوابیدم و بیدار شدم. نرجس نیز بیدار شد و نماز شبش را به جا آورد و دوباره خوابید.
من از اتاق بیرون رفتم تا از طلوع فجر با خبر شوم. دیدم فجر اول طلوع کرده و نرجس در خواب است. در آن حال شکی در دلم ایجاد شد. ناگهان امام حسن عسکری علیهالسلام از اتاق مجاور صدا زد: «عمه جان! شتاب مکن که موعد نزدیک است». به اتاق برگشتم و مشغول خواندن سوره «الم سجده و یاسین» شدم. هنگامی که مشغول قرائت قرآن بودم، ناگهان نرجس خاتون با اضطراب از خواب بیدار شد. به سرعت به سمتش رفتم و او را به سینه چسباندم و نام خدای تعالی را بر او خواندم. ناگهان امام حسن عسکری علیهالسلام از اتاق مجاور فرمودند: «عمه جان! سوره قدر را بر او تلاوت کن» شروع به خواندن سوره قدر کردم و به نرجس گفتم: «حالت چطور است» پاسخ داد: «آنچه مولایم به شما خبر داده بود در حال وقوع است» دوباره شروع به خواندن سوره قدر کردم و دیدم که جنین در درون شکم مادر با من همنوا شد و سوره قدر را تلاوت کرد و ناگهان بر من از درون شکم مادر سلام کرد. از آنچه شنیده بودم وحشت کردم. بلافاصله امام حسن عسکری علیهالسلام از اتاق مجاور با صدای بلند فرمودند: «عمه جان! تعجب نکن؛ خداوند تعالی ما را در کودکی به حکمت ناطق میکند و در بزرگی ما را حجت در زمین قرار میدهد»
هنوز کلام مولایم امام عسکری علیهالسلام تمام نشده بود که نرجس از نظرم غیب شد و دیگر او را نمیدیدم؛ گویا پردهای میان من و او ایجاد شده باشد. فریادکنان به سمت اتاق امام عسکری علیهالسلام دویدم. حضرت فرمود: «عمه جان برگرد که او را در جای خود خواهی یافت» به اتاق برگشتم و چیزی نگذشت که حجاب میان من و نرجس از میان رفت و دوباره او را دیدم؛ در حالی که چنان غرق نور بود که چشمانم را خیره میکرد. در آن حال نوزادی را در مقابل نرجس دیدم که به سجده رفته بود. سپس بر دو زانوی مبارکش نشست و در حالی که دو انگشت اشارهاش را به سوی آسمان بلند کرده بود، فرمود: «اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّه وَ انَّ جَدّى رَسُولُ اللَّه و انّ ابى اميرُ الْمُؤْمِنين؛ شهادت میدهم که معبودی جز خدای یگانه نیست و جدم رسول خداست و پدرم امیرالمؤمنین است»
آنگاه تکتک امامان را نام برد تا به خودش رسيد و سپس فرمود: »اللَّهُمَّ انْجِزْ لى وَعْدى وَ اتْمِمْ لى امْرى وَ ثَبّتْ وَطْأَتى وَ امْلَاء الارْضَ بى قِسْطاً وَ عَدْلًا؛ خداوندا! آن چه به من وعده فرمودهاى را محقق كن و امر من را به انجام رسان! قدمهايم را ثابت بدار و به وسيله من زمين را پر از عدل و داد كن!!«
در اين هنگام امام حسن عسكرى عليهالسّلام با صداى بلند فرمود: «عمه! او را بگير و نزد من بياور» نوزاد را در آغوش گرفتم؛ در حالی که مانند سایر کودکان آلوده به خون و ... نبود و در نهایت طهارت و پاکیزگی بود. تا بر امام حسن عسکری علیهالسلام وارد شدم، نوزاد به پدرش سلام کرد. حضرت او را در برگرفتند.[10] ناگهان ديدم چند مرغ زیبا دور سر کودک در پروازند. امام عليهالسّلام يكى از آن مرغان را صدا زد و فرمود: «اين طفل را ببر نگهدارى كن و در هر چهل روز به ما برگردان!» مرغ او را برداشت و پرواز نمود و ساير مرغان نيز به دنبال او به پرواز در آمدند و ميشنيدم كه امام حسن عسكرى عليهالسّلام ميفرمود: «تو را به خدائى ميسپارم كه مادر موسى فرزند خود را به او سپرد.» نرجس خاتون شروع به گریه کرد. امام علیهالسلام فرمود: «آرام باش كه جز از سینه تو شير نمىخورد. به زودی او را نزد تو مىآورند، همان طور كه موسى را به مادرش برگردانيدند و این همان سخن خدای تعالی است که میفرماید: «فَرَدَدْناهُ إِلى أُمِّهِ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُها وَ لا تَحْزَنَ؛ او را به مادرش بازگردانديم تا ديدهاش روشن شود و محزون نگردد» (قصص/ ۱۳)»
از امام علیهالسلام پرسيدم: «آن مرغ چه بود؟!» فرمود: «روح القدس بود كه مراقب ائمه است و به امر خداوند آنها را در كارها موفق و محفوظ ميدارد و با علم و معرفت پرورش ميدهد»
سپس حکیمه خاتون به توضیح دفعات دیگری میپردازد که به زیارت مولایش حضرت حجت علیهالسلام نائل گردیده و عجایبی از قدرت الهی و عظمت خاندان عصمت علیهمالسلام که در این زیارتها دیده را نقل میکند که از بیان ادامه روایت خودداری میکنیم و خواننده را به آدرسهایی که ذکر شده است ارجاع میدهیم.[11]
۳- از ولادت تا امامت
پس از ولادت نیز حضرت حجت ارواحنا فداه زندگی پنهانی داشتند و از دیدهها مخفی بودند. امام حسن عسکری علیهالسلام اگر چه در مجالس مختلف درباره حجت پس از خود سخن میگفتند و بر تولد جانشین خویش تأکید میورزیدند، اما فرزند گرامیشان را تنها در برخی از موقعیتهای مناسب، آن هم فقط به عدهای از خواص شیعیان نشان میدادند تا به این وسیله حجت در امر امامت تمام شود و آیندگان در این مسأله دچار اختلاف و انحراف نشوند.[12]
میان ولادت امام زمان ارواحنا فداه و شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام پنج سال فاصله است که در این مدت عدهای از شیعیان به دیدار آخرین حجت الهی نائل آمدهاند و نام برخی از آنان و جریان تشرفشان در کتب روایی ذکر شده است. اولین شخصیت جناب حکیمه خاتون سلاماللهعلیها عمه امام حسن عسکری علیهالسلام است که همان طور که در جریان ولادت اشاره شد، ایشان ظاهرا تنها شاهد مستقیم ولادت امام عصر ارواحنا فداه بودهاند و پس از ولادت نیز به صورت مکرر به محضر آن امام همام نائل شدهاند و حتی پس از شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام نیز با وجود غیبت امام زمان ارواحنا فداه ایشان هر صبح و شام مستقیما و بیواسطه به محضر آن حضرت مشرف میشدهاند و هر زمان که مسألهای برای ایشان پیش میآمده، بلافاصله جواب و هدایتی از ناحیه امام زمان ارواحنا فداه به ایشان میرسیده است.[13]
شخصیت دیگری که امام زمان ارواحنا فداه را پس از ولادت و قبل از آغاز امامت آن حضرت دیده است، «عثمان بن سعید عمری» وکیل امام حسن عسکری علیهالسلام است که در دوران غیبت صغری نیز اولین نائب امام عصر علیهالسلام بوده است. در مجلسی «عبدالله بن جعفر حمیری» که از راویان برجسته شیعه است از او سوال میکند که «آیا تو خودت جانشین امام حسن عسکری علیهالسلام را دیدهای؟» و عثمان پاسخ میدهد: آری به خدا! موقعی که او را دیدم تا این حد رشد کرده بود» و با دست خود اندازه قد و بالای امام علیهالسلام را به حمیری نشان میدهد.[14]
شخصیت دیگر «محمد بن عثمان عمری» فرزند «عثمان بن سعید» است که در دوران غیبت صغری بعد از پدرش دومین نائب امام عصر علیهالسلام بوده است. او به همراه چهل نفر دیگر از شیعیان در مجلسی در محضر امام حسن عسکری علیهالسلام بودند و امام عسکری علیهالسلام فرزند گرامی خودشان را به ایشان نشان دادند و آن حضرت را به عنوان جانشین بعد از خود به جمعیت معرفی فرمودند.[15]
شخصیت دیگر احمد بن اسحق قمی است که زمانی به خدمت امام عسکری علیهالسلام مشرف میشود، به این قصد که از آن حضرت در مورد جانشین بعد از ایشان سوال کند و حضرت فیالبداهه و قبل از آن که احمد بن اسحق سوال خود را بپرسد، به مسأله جانشینی بعد از خودشان اشاره فرموده و سپس فرزند گرامیشان را به او نشان میدهند.[16]
شخصیت دیگر ابوغانم یکی از خادمان امام حسن عسکری علیهالسلام است که روایت نموده که چون امام زمان ارواحنا فداه متولد شدند، پدر بزرگوارشان نام ایشان را «محمد» گذاردند و در روز سوم ایشان را به اصحاب خود نشان دادند.[17]
«ابراهیم بن محمد فارس نیشابوری»[18] و «ابوهارون»[19] و «یعقوب بن منقوش»[20] و «ابوعمرو اهوازی»[21] و «ابونصر طریف» خادم امام حسن عسکری (ع[22] و ... بسیاری افراد دیگر از جمله کسانی هستند که امام زمان ارواحنا فداه را قبل از شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام دیدهاند و نامشان در تاریخ ثبت شده است و چه بسا افرادی بیشتری هم در همین دوران به زیارت آن حضرت نائل شدهاند و نام ایشان در منابع ذکر نشده است.
در هر حال امام زمان ارواحنا فداه قبل از شهادت پدر گرامیشان و آغاز دوران امامتشان نیز در خفاء و به دور از انظار زندگی میکردند و تنها در مواقع خاص توسط افراد خاص رؤیت شدهاند و به جز همین دیدارها که در منابع روایی نقل شدهاند، اطلاعی از وضعیت زندگی آن حضرت در این دوران در دست نیست.
۴- دوران امامت امام زمان ارواحنا فداه
امام زمان ارواحنا فداه در سال ۲۶۰ ق و به دنبال شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام، ـ همچون حضرت عیسی علیه السلام و حضرت یحیی علیهالسلام که در سنین کودکی عهده دار نبوّت شده بودند ـ در پنج سالگی منصب امامت شیعیان را عهدهدار شدند. آن حضرت اکنون زنده هستند و از آن زمان تاکنون حجت حیّ خداوند بر زمین و در میان بندگانش هستند و به خواست خداى متعال تا زمانى که قیام کنند و حکومت عدل جهانی را برقرار سازند نیز زنده خواهند بود.
۴.۱- شهادت امام عسکری علیهالسلام و وقایع پس از آن
بنا بر مشهور امام حسن عسکری علیهالسلام در تاریخ هشتم ربیع الاول ۲۶۰ قمری به دستور معتمد عباسی لعنتاللهعلیه مسموم گردیده و به شهادت رسیدند.[23] با شهادت امام علیهالسلام هالهاى از غم و بهتزدگى فضاى سامرا را فرا گرفت. بازار تعطیل شد و صدای شیون و فریاد تمام شهر را فرا گرفت و تمام مردم و شخصیتهای نظامی و قضایی و درباریان در تشییع جنازه آن امام همام شرکت کردند.[24]
۴.۱.۱- تلاش حکومت برای یافتن مهدی موعود علیهالسلام
پس از شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام معتمد عباسی اگر چه به خیال باطل خویش خطری عظیم را از حکومت طاغوتی و خودکامهاش دفع کرده بود، اما باز هم از جهت فرزند وعده داده شده امام علیهالسلام احساس خطر میکرد. لذا عدهای را مأمور کرد تا خانه امام حسن عسکری علیهالسلام را به طور کامل بازرسی کنند و تمامی وسائل خانه را مهر و موم نمایند. همچنین دستور داد تا عدهاى قابله، زنان و كنيزان امام حسن عسکری علیهالسلام را معاينه کنند و اگر آثار بارداری در آنان مشاهده شد، گزارش كنند.
نقل شده است كه يكى از قابلهها به كنيزى ظنين شد و از طرف خليفه دستور داده شد كه آن كنيز را در محلي تحت نظر قرار بدهند و «نحرير» - که پيشكار مخصوص خليفه بود - همراه با عدهاى از زنان مراقب حال او باشند تا صدق و كذب گزارش معلوم گردد و مدّت دو سال آن كنيز را تحت نظر گرفتند تا اطمینان حاصل کنند که باردار نیست!! حتی به این مقدار نیز اکتفا نکرد و پس از دفن بدن مبارک امام حسن عسکری علیهالسلام دستور داد منازل تمامی کسانی که مظنون بودند، بازرسی شود.
در نهایت براى آن كه وانمود كند كه از امام عسكرى علیهالسلام فرزندى باقى نمانده و شيعيان از وجود امام بعدى نوميد گردند، دستور داد ميراث آن حضرت ميان مادرشان و برادرشان جعفر تقسيم شود.[25]
۴.۱.۲- اقدامات جعفر بن علی
«جعفر» فرزند ناخلف امام هادی علیهالسلام و برادر امام عسکري علیهالسلام و عموی امام زمان علیهالسلام است که بر خلاف سيره پدر و برادر گرامياش رفتار ميکرد. او پس از شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام ادعای امامت کرد و برای تثبیت امامت خود، تولد امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف را انکار کرد و مدعی میراث امام عسکری علیهالسلام شد. از این رو شیعیان دوازده امامی به او لقب «کذّاب»[26] دادهاند. بلکه بنا بر روایتی از امام سجاد (ع، کسی که این لقب را به جعفر داد، پیامبر گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله بودند که سالها قبل، از به دنیا آمدن او و اعمالی که از او سر خواهد زد، خبر دادند و به جهت ادعای دروغینش در امامت، او را به «کذّاب» ملقب کردند و امام ششم را که جعفر نام داشتند، «صادق» لقب دادند تا از او متمایز شود.[27]
جعفر برای به دست آوردن منصب امامت بسیار تلاش کرد و پولها خرج کرد و اقدامات شنیعی انجام داد که البته به خواست خداوند هیچ یک از آنها به نتیجه نرسید.[28] اولین اقدام جعفر تلاش برای اقامه نماز بر پیکر مبارک امام حسن عسکری علیهالسلام بود. چرا که به اعتقاد شیعه امام معصوم را کسی جز امام غسل نمیدهد و کفن نمیکند و بر او نماز نمیخواند. بنابراین اگر جعفر موفق میشدکه بر جنازه مبارک امام حسن عسکری علیهالسلام نماز بخواند، به نحوی این عمل شاهدی بر امامت او بود.
«ابوالأدیان بصری» که از اصحاب امام حسن عسکری علیهالسلام است و خودش در مراسم تشییع و خاکسپاری امام یازدهم علیهالسلام حضور داشته در این مورد میگوید: «من از خادمان امام حسن عسکری علیهالسلام بودم و نامههای آن حضرت را به شهرها میبردم. هنگامی که معتمد آن حضرت را مسموم کرد و حضرت بیمار شدند، به حضور ایشان شرفیاب شدم. نامههایی نوشتند و فرمودند: «اینها را به مدائن برسان. چهارده روز سفرت طول میکشد و روز پانزدهم وارد «سرّ من رأی» (سامرا) میشوی و از خانه من صدای شیون و فغان میشنوی و مرا روی تخته غسل میبینی!»؛ عرض کردم: «آقای من! وقتی این پیشامد روی دهد، به جای شما کیست؟!»؛ فرمودند: «هر کس جواب نامههای مرا از تو خواست، او بعد من قائم [به امر امامت] است»؛ عرض کردم: «نشانه دیگری هم بفرمایید»؛ فرمودند: «هر کس بر من نماز خواند، او قائم بعد از من است»؛ «نشانه دیگری هم بفرمایید»؛ فرمودند: «هر کس به آنچه در کیسه است، خبر داد، او قائم بعد از من است.» هیبت حضرت مانع شد که بپرسم کدام کسیه و در کیسه چیست؟! نامهها را به مدائن رساندم و جواب آنها را گرفتم و چنانکه فرموده بود، روز پانزدهم به سامرا برگشتم و از خانه حضرت شیوه و فعان به گوش میرسید و پیکر مبارک امام حسن عسکری علیهالسلام روی تخته غسل بود. ناگهان دیدم جعفر بن علی، برادر امام حسن عسکری علیهالسلام بر در خانه ایستاده است و شیعیان گرد او جمع شدهاند و به سبب شهادت برادرش به او تسلیت میگویند و بر امامتش به او تبریک و تهنیت میگویند. با خودم گفتم: «اگر این امام است، پس امامت باطل است!» زیرا میدانستم که جعفر شراب مینوشد و قمار میکند و اهل لهو و لعب و موسیقی است. نزدیکش رفتم و تسلیت گفتم و تهنیت دادم و چیزی از من نپرسید. سپس عقید (خادم حضرت عسکری علیهالسلام بیرون آمد و گفت: «سرورم! برادرت کفن شده است؛ برخیز و بر او نماز بگزار!» جعفر بن علی همراه با شیعیان وارد حیاط شد در حالی که پیشاپیش شیعیان، «سمّان» (عثمان بن سعید عَمری) بود و «حسن بن علی» که «معتصم» او را به شهادت رساند و به «سلمه» معروف بود. وقتی وارد صحن خانه شدیم، جنازه مبارک امام حسن عسکری علیهالسلام کفن شده بر روی تابوت بود. جعفر جلو ایستاد که بر امام عسکری علیهالسلام نماز بخواند. تا خواست «اللّه اکبر» بگوید؛ کودکی با صورتی گندمگون، موهایی مجعد و دندانهایی که در بین آنها فاصله بود، از اتاق بیرون آمد و عبای جعفر را عقب کشید و گفت: «ای عمو! عقب بایست که من سزاوارترم که بر جنازه پدرم نماز گزارم!»؛ جعفر با چهرهاى رنگپريده و زرد عقب رفت و آن کودک جلو آمد و بر پیکر نماز خواند و سپس حضرت حسن عسکری علیهالسلام در کنار قبر پدرش به خاک سپرده شد.[29] سپس آن کودک رو به من کرد و فرمود: «ای بصری! جواب نامهها را که با توست، بیاور!»؛ آنها را به حضرتش دادم و با خودم گفتم: «این دو نشانه؛ فقط باقی میماند کیسه!»؛ سپس نزد جعفر بن علی رفتم در حالی که داشت ناله و فریاد میکرد و از دست آن کودک مینالید. «حاجز وشّا» به او گفت: «سرورم! آن کودک کیست تا بر او اقامه حجت کنیم و [با حجت و دلیل او را سر جایش بنشانیم] ؟!»؛ جعفر گفت: «به خدا من تاکنون نه او را دیدهام و نه میشناسم!»
هنوز نشسته بودیم که چند نفر از قم آمدند و از امام حسن عسکری علیهالسلام پرسش کردند و دانستند که آن حضرت فوت شده است. گفتند: «به چه کسی باید تسلیت بگوییم؟» مردم به جعفر اشاره کردند. آنها بر او سلام کردند و او را تسلیت دادند و به امامت تهنیت گفتند و اظهار داشتند: «همراه ما نامهها و اموالی است؛ بگو نامهها از کیست و اموال چهقدر است؟!» جعفر از جا پرید و در حالی که لباسهایش را میتکاند و گفت: «از ما علم غیب میخواهید؟!»؛ ناگهان خادمی از میان خانه بیرون آمد و به آن جماعت گفت: «نامههایی که با شماست، از فلانی و فلانی است و در کیسه هزار اشرفی است که نقش ده تا از آنها از بین رفته است!»؛ آنها نامهها و اموال را به خادم دادند و گفتند: «آنکه تو را به خاطر اینها فرستاده است، همو امام است!»[30]
«جعفر» در اقدامي ديگر کوشيد تا اموال امام زمان علیهالسلام را تصاحب نمايد. او برای این که منکر جانشینی غیر از خودش برای امام حسن عسکری علیهالسلام بشود، ادعا کرد که برادرش حسن عسکری علیهالسلام فرزندي ندارد و او تنها وارث برادرش است. حکومت هم اجازه داد تا بر اموال برادر مسلط بشود.[31] در حالی که حتی اگر ادعای او درست بود، باز هم وارث امام حسن عسکری علیهالسلام مادر گرامیشان بودند که در آن زمان زنده بودند و بر اساس فقه شیعه با وجود ایشان جعفر سهمی در ارث برادرش نداشت.
یکی دیگر از اقدامات شنیع جعفر آن بود که حکومت را برای دستگیری حضرت حجت ارواحنا فداه تحریک کرد. او پس از آن که از نماز بر پیکر مبارک امام حسن عسکری علیهالسلام منع شد و از پاسخ به هیئت قمیها نیز عاجز ماند و در برابر تمام جمعیت مفتضح شد، طبق نقلی به سراغ خلیفه رفت و از آن هیئت مذکور به نزد خلیفه سعایت کرد. خلیفه نیز قمیها را فرا خواند و به آنها گفت: «اموالی که براي «ابو محمد حسن عسکری علیهالسلام آوردهايد به جعفر بدهيد، آنان گفتند: «ما تنها با شرايطي که گفتیم اين اموال را تحويل ميدهيم؛ زيرا مردمي که اين پولها را به ما دادهاند، چنين شرطي را قرار دادهاند و ما قبل از این هم پولها را با همین شرط به ابومحمد عسکری علیهالسلام تحویل میدادیم»؛ جعفر آنان را تکذیب کرد و گفت که: «اینها دروغ میگویند و برادرم علم غیب نداشت» و از خلیفه خواست که آنان را زنداني کند. اما خليفه به خواسته جعفر پاسخ منفي داد و آنان را آزاد نمود. بر اساس این نقل خادم امام زمان ارواحنا فداه در خارج از سامرا به سراغ هیئت قمیها رفت و ایشان را به نزد آن حضرت برد و ایشان هم اموال را با گرفتن نشانیها به آن حضرت تحویل دادند.[32]
اما بر اساس نقلی که قبل از این آوردیم، پس از آن که هیئت قمی اموال را به خادم امام زمان ارواحنا فداه تحویل دادند، جعفر نزد خلیفه عباسی رفت و به او خبر داد که هیئت قمیها جانشین امام حسن عسکری علیهالسلام یا خادم او را ملاقات کردهاند و اموال را به او تحویل دادهاند و با این کار امام علیهالسلام را در معرض خطر جدی قرار داد. خلیفه نیز مأموران خود را به خانه امام حسن عسکری فرستاد و ایشان متعرض خانه امام شدند و یکی از کنیزان امام به نام «صیقل» را ـ که ظاهرا همان جناب «نرجس خاتون» مادر امام زمان ارواحنا فداه است ـ دستگیر کردند و از او درباره فرزند و جانشین امام حسن عسکری علیهالسلام بازجویی کردند. کنیز منکر وجود چنین فرزندی برای امام حسن عسکری علیهالسلام شد و برای این که خطر را از ناحیه امام زمان علیهالسلام دفع کند، ادعا کرد که خودش از امام حسن عسکری علیهالسلام باردار است و مأموران به گمان این که موعودی که در جستجوی او هستند، همین کودک در شکم کنیز است، او را دستگیر کرده و با خود به کاخ خلیفه بردند و از جستجوی بیشتر برای یافتن امام زمان ارواحنا فداه منصرف شدند و به این ترتیب خطر از ناحیه امام علیهالسلام رفع شد. پس از آن هم مرگ ناگهانى «عبيد اللَّه بن خاقان» وزیر متوکل و شورش «علی بن محمد» ملقب به «صاحب زنج» در بصره پيش آمد و دستگاه خلافت را مدتی به خود مشغول کرد؛ از اين رو از آن كنيز غافل شدند و او توانست از دست آنها بگریزد.[33]
جعفر همچنین حاضر شد سالیانه مبلغی به حکومت وقت بدهد تا امامت او را تأیید کند. او نزد «عبیدالله بن خاقان» که یکی از بارزترین شخصیتهای سیاسی دستگاه ستمپیشه بنی عبّاس و وزیر معتمد عبّاسی بود رفت و به او پیشنهاد داد که سالانه بیست هزار درهم به او رشوه بدهد و عبیدالله در عوض جایگاه پدر و برادرش را ـ که همان منصب امامت شیعیان بود ـ برایش تضمین کند. عبیدالله او را دشنام داد و به او گفت: «اى احمق! سلطان (معتمد عباسی) شمشير و تازيانهاش را كشيده بود تا بر سر كسانى كه معتقد به امامت پدر و برادرت بودند، فرود آورد تا ايشان دست از اعتقادشان بردارند و موفّق نشد و آنان از اعتقادشان دست برنداشتند و كوشش كرد كه پدر و برادرت را از آن مرتبه ساقط كند و موفّق نشد. پس اگر تو نزد شيعيانِ پدر و برادرت دارای منصب امامت هستی، به سلطان و غير سلطان نيازى ندارى كه رتبه آنها را به تو بدهند و اگر نزد ايشان آن مقام و منزلت را ندارى، به واسطه ما نمىتوانى به آن مقام دست پيدا كنى» سپس جعفر را با خواری و خفت از بارگاه خودش بیرون انداخت و به دربانان و حاجبانش دستور داد که از این به بعد از ورود او جلوگيرى كنند و تا پايان عمر اجازه ورود به درگاهش را به او نداد.[34]
در هر حال جعفر برای به دست آوردن منصب امامت بسیار تلاش کرد؛ اما به خواست خداوند هیچ یک از اقداماتش به نتیجه نرسید.
۴.۲- غیبت امام زمان ارواحنا فداه
همان گونه که در بحث ولادت امام زمان علیهالسلام بیان شد، شرایط در آن دوران به گونهای بود که ولادت آن حضرت و حتی بارداری مادر ایشان تماماً مخفیانه بود و زندگی امام زمان علیهالسلام از همان ابتدا در خفا و پنهانی بود و البته امام حسن عسکری علیهالسلام در برخی موقعیتهای ویژه، فرزند گرامیشان را به برخی از خواص نشان میدادند. این زندگی پنهانی با آغاز امامت آن حضرت نیز ادامه پیدا کرد و بلکه مخفی بودن امام علیهالسلام و عدم دسترسی به ایشان با شهادت پدر گرامیشان و آغاز دوران امامت ایشان شدیدتر شد؛ به گونهای که از این دوران به «دوران غیبت» تعبیر میشود.
مسأله غیبت امام زمان علیهالسلام از همان ابتدای اسلام مطرح بوده و پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و ائمه معصومین علیهمالسلام در روایات متعددی این مسأله را پیشگویی کرده و درباره آن سخن گفتهاند و اسرار و حقایقی را درباره اصل غیبت، فلسفه آن، ویژگیهای روزگار غیبت و وظایف شیعیان در این روزگار بیان فرمودهاند؛ به گونهای که اصل این مسأله از قطعیترین و بلکه ضروریات اعتقادات شیعیان دوازده امامی است.
نکته مهمی که شایسته است در این زمینه به آن توجه شود، معنای غیبت است. این که امام زمان ارواحنا فداه در غیبت به سر میبرند به چه معناست؟ آیا به معنای این است که ایشان در جایی غیر از کره زمین زندگی میکنند؟! آیا به معنای این است که ایشان اگر چه در زمین زندگی میکنند، اما مانند فرشتگان و ارواح فاقد جسم مادی هستند یا مثلا مانند جنیان جسمی ویژه دارند که قابل دیدن نیست؟! یا به معنای این است که ایشان اگر چه در زمین زندگی میکنند و مانند سایر افراد بشر دارای جسم مادی هستند، اما به اذن و اراده الهی در دیدگاه مردم تصرف میکنند تا مردم ایشان را نبینند؟! یا به معنای این است مردم حتی ایشان را به صورت طبیعی میبینند؛ اما حضرتشان به صورت ناشناس در میان مردم رفتوآمد میکنند و مردم ایشان را نمیشناسند؟!
بر اساس آن چه در روایات بیان شده است، این که امام زمان علیهالسلام در جایی غیر از زمین زندگی کنند یا جسمی نامرئی داشته باشند، مردود است و غیبت ایشان به معنای این است که اولاً ایشان در یک مکان ثابت و مشخص زندگی نمیکنند و مکانهای متعددی را برای اقامت بر میگزینند.[35] ثانیاً عموم این مکانها دور از انظار عموم مردم است و آن حضرت در بیشتر اوقات در مکانهایی غیر از شهرها و اجتماعات و مناطق مسکونی به سر میبرند؛[36] ثالثا در زمانهایی که در مکانهای عمومی هستند و در شهرها و اجتماعات و در میان مردم حاضر میشوند، گاهی چنین است که به اذن خداوند در دیدگان مردم تصرف میکنند تا کسی ایشان را نبیند[37] و گاهی هم مردم ایشان را میبینند؛ اما حضرتشان را نمیشناسند و ایشان به صورت ناشناس در میان مردم رفتوآمد میکنند.[38]
«دوران غیبت» امام زمان علیهالسلام به دو دوره تقسیم میشود که در ادامه به این دو دوره میپردازیم:
۴.۲.۱- غیبت صغری
مرحله اول غیبت امام زمان علیهالسلام کوتاه مدت است و از آن به «غیبت صغری» تعبیر میشود. این مرحله که ۶۹سال به طول انجامید، همزمان با شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام و آغاز امامت امام زمان علیهالسلام در سال ۲۶۰ ق آغاز شد و تا سال ۳۲۹ادامه پیدا کرد.[39]
در این دوران امام زمان علیهالسلام از دید همگان غایب نبودند؛ بلکه نمایندگانی داشتند که به واسطه ایشان به اداره امور مردم میپرداختند و شیعیان از طریق آنها میتوانستند با آن حضرت در ارتباط باشند و مسائل مورد نیاز خود را از حضرتشان سوال کنند و پاسخها را دریافت نمایند. تعداد این نمایندگان چهار نفر بود که از آنها به «نواب خاص» یا «نواب اربعه» تعبیر میشود. در هر دورهای یکی از این چهار تن نائب خاص امام زمان علیهالسلام بودند و یکى پس از دیگرى مسئولیت مذکور را بر عهده داشتند.[40] علاوه بر این در این دوران بسیاری از مردم به گونههای مختلف به دیدار آن امام نائل شدند که منابع نام آنها را ذکر کردهاند.[41]
این دوره را میتوان دوران آماده سازی شیعیان برای دوره بعدی دانست که در آن ارتباط شیعیان با امام از دوره غیبت صغری هم محدودتر شد. اگر غیبت کبری یکباره و بدون مقدمه رخ میداد، ممکن بود موجب انحراف افکار شود و ذهنها آماده پذیرش آن نباشد. اما گذشته از زمینهسازیهای مدبرانه امامان پیشین علیهمالسلام، در طول غیبت صغری به تدریج ذهنها آماده شد و زمینه برای مرحله غیبت کامل فراهم گردید.
۴.۲.۲- غیبت کبری
با درگذشت چهارمین نائب امام علیهالسلام در سال ۳۲۹ ق، غیبت صغری پایان یافت و دوران غیبت کامل آغاز شد که از آن به «غیبت کبری» تعبیر میشود و تاکنون هم ادامه دارد. به گزارش منابع شیعه، یک هفته پیش از درگذشت نائب چهارم، امام زمان علیهالسلام در توقیعی به او از وفاتش و آغاز غیبتی طولانی خبر دادند و به او امر فرمودند که جانشینی برای خود انتخاب نکند. در این توقیع زمان پایان این غیبت مشخص نشده و تنها آمده است که غیبت هنگامی پایان مییابد که بیعدالتی جهان را فراگرفته باشد. در این توقیع امام زمان علیهالسلام از غیبت کبری به عنوان «الغیبة التامه» یاد فرمودهاند که دیگر تا صدور اذن الهی ظهوری نخواهد بود.[42]
با پایان یافتن غیبت صغری نیابت خصوصی نیز خاتمه یافت و در این دوره امام زمان علیهالسلام ارتباط ظاهری با شیعیان ندارند و فرد خاصی را به عنوان نماینده خود تعیین نفرمودهاند. بر اساس توقیعی که آن حضرت خطاب به «اسحاق بن یعقوب» صادر فرمودهاند، در این دوران اداره امور شیعیان و بیان حلال و حرام و رسیدگى به خصومات و اختلافات و کلّیّه شؤون زندگى مردم به فقهاى شیعه که نمایندگان عامّ آن حضرت هستند واگذار گردیده و شیعیان در امور دینی و دنیوی خود در این دوران بایستی به فقهای شیعه مراجعه کنند.
۴.۳- ظهور
پس از ظهور، امام زمان عجلاللهتعالیفرجهالشریف بر اساس احکام اسلام حکومت واحد جهانی تشکیل خواهند داد که در سایه آن سرتاسر عالم پر از عدل و داد خواهد شد.
آن حضرت پس از مبارزه با دشمنان و معاندان و پاکسازی عالم از لوث گردنکشان و برقراری حکومت واحد توحیدی جهانی، چند سال حاکم على الاطلاق روى زمین خواهد شد که مدت آن در روایات به طور مختلف بیان شده است.
۵- منابع اصلی
ابنصباغ مالکی، علی بن محمد، الفصول المهمة فی معرِفة الأئمَّه، قم، دارالحدیث، ۱۴۲۲ق.
اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه فی معرفه الائمه، تبریز، بنی هاشمی، ۱۳۸۱ق.
پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، قم، موسسه امام صادق، چاپ بیست و چهارم، ۱۳۹۰ش.
خزاز قمی، علی بن محمد، کفایه الأثر، تهران، انتشارات بیدار، ۱۴۰۱ق.
دوانی، علی، نواب اربعه یا سفرای امام زمان (علیه السلام)، تهران، دبیرخانه دائمی اجلاس حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، ۱۳۸۵ش.
شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم،۱۳۹۵ق.
شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، قم، دار المعارف الاسلامیه، ۱۴۱۱ق.
شیخ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، قم، کنگره شیخ مفید، ۱۴۱۳ق.
الصافی الگلپایگانی، لطف الله، منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر علیهالسلام، قم، موسسه السیده المعصومه، ۱۴۱۹ق.
صدر، محمد، تاریخ الغیبة الصغری، بیروت، دار التعارف للمطبوعات، ۱۹۹۲م.
طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری بإعلام الهدی، قم، موسسه آل البیت، ۱۴۱۷ق.
طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدى، قم، آل البیت، ۱۴۱۷ق.
طبری امامی، محمد بن جریر، دلائل الامامه، قم، بعثت، ۱۴۱۳ق.
غفارزاده، علی، زندگانی نواب خاص امام زمان، قم، انتشارات نبوغ، ۱۳۷۹ش.
کاتب نعمانی، محمد بن ابراهيم، کتاب الغیبه، تهران، نشر صدوق، ۱۳۹۷ق.
کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران، انتشارات اسلامیه، ۱۴۰۷ق.
مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، دار إحياء التراث العربي، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
نوری، حسین، خاتمه المستدرک، قم، مؤسسه آل البیت (علیهمالسّلام) لاحیاء التراث، ۱۴۱۵ق.
[1]- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص ۵۱۴؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۴۳۰؛ شیخ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد، ج۲، ص ۳۳۹؛ شیخ طوسی، محمد بن حسن، کتاب الغیبه، ص۲۳۱.
[2]- شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص۴۲۴، ح۱؛ شیخ طوسی، محمد بن حسن، کتاب الغیبه، ص۲۳۸.
[3]- شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص ۴۳۲؛
[4]- شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص ۴۱۷ – ۴۳۰؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۲ – ۱۴.
[5]- شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، ج۲، ص ۴۲۷؛ مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۲.
[6]- مانند این روایت شریف نبوی صلیاللهعلیهوآله که میفرماید: «الأئمه بعدی اثنا عشر تسعه من صلب الحسین و التاسع مهدیهم؛ پیشوایان پس از من دوازده نفرند. نه نفر آنان از نسل حسین میباشند و نهمین آنان مهدی است.» (خزاز قمی، علی بن محمد، کفایه الأثر، ص ۲۳) در تعدادی از این روایات، نام تمام دوازده امام معصوم علیهمالسلام، یک به یک ذکر شده است. همچنین در روایات متعددی آمده است که مهدی علیهالسلام از اولاد امام علی علیهالسلام است (۲۱۴ حدیث) و مهدی علیهالسلام از اولاد فاطمه (س است (۱۹۲ حدیث) و امام مهدی علیهالسلام نهمین از اولاد امام حسین علیهالسلام است (۱۴۸ حدیث) و مهدی علیهالسلام از اولاد امام باقر علیهالسلام است (۱۰۳ حدیث) و مهدی علیهالسلام ششمین اولاد امام جعفر صادق علیهالسلام است (۹۹ حدیث) و نام پدر مهدی علیهالسلام حسن است (۱۴۸ حدیث). برای اطلاع تفصیلی از این روایات مراجعه کنید به کتاب منتخب الاثر، نوشته آیت الله صافی گلپایگانی که این احادیث را به تفصیل و با ذکر منابع و مصادر شیعی و سنی آن را نقل کرده است.
[7]- خلیفه عباسی که امام حسن عسکری علیهالسلام را مسموم کرد و به شهادت رساند.
[8]- الصافی الگلپایگانی، لطف الله، منتخب الاثر، ج ۲، پاورقی ص ۲۸۹– ۲۹۰.
[9]- طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الورى، ج ۲، ص ۲۳۱.بحارالانوار، همان، ج ۵۱، ص ۲۱۷.
[10]- در نقل دیگری از حکیمه خاتون این چنین نقل شده است که وقتی نوزاد را نزد پدرش بردم، امام حسن عسکری علیهالسلام نوزاد را از من گرفتند و زبان مبارکشان را در دهان نوزاد قرار دادند و سپس دست مبارکشان را بر گوشها و چشمها و مفاصل نوزاد کشیدند و فرمودند: «سخن بگو پسرم!» و نوزاد این چنین فرمود: «اشْهَدُ انْ لا الهَ الَّا اللَّه وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه؛ شهادت میدهم که معبودی جز خدای یگانه نیست؛ یکتاست و شریکی ندارد و شهادت میدهم که محمد رسول خداست» سپس به امیرالمؤمنین علیهالسلام و تکتک ائمه علیهمالسلام درود فرستاد تا به نام پدر بزرگوارش رسید و ساکت شد.
سپس امام حسن عسکری علیهالسلام فرمود: «عمه جان! او را نزد مادرش ببر تا بر مادرش سلام کند و سپس او را نزد من بازگردان» نوزاد را نزد مادر گرامیاش بردم و بر مادر سلام کرد و او را نزد امام علیهالسلام بازگرداندم. امام فرمود: «عمه جان! هنگامی که روز هفتم شد نزد ما بیا»
هنگامی که صبح شد آمدم تا بر امام حسن عسکری علیهالسلام سلام کنم و پرده را کنار زدم تا مولایم حضرت حجت علیهالسلام را زیارت کنم؛ اما ایشان را ندیدم. عرض کردم: «فدای شما! مولایم چه میکند و کجاست؟!» فرمود: «اى عمّه! او را به آن كسى سپردم كه مادر موسى علیهالسلام موسى را به وى سپرد» چون روز هفتم فرا رسید ...» (شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۴۲۵)
[11]- آن چه در بیان کیفیت ولادت حضرت حجت ارواحنا فداه گفته شد، تلفیقی از محتوای دو روایت است که در برخی مطالب اندکی با یکدیگر تفاوت دارند و هر دو از جناب حکیمه خاتون نقل شدهاند. یک روایت نقلی است که «موسی بن محمد بن قاسم» از نوادگان امام کاظم علیهالسلام از جناب حکیمه خاتون نقل میکند (شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۴۲۴– ۴۲۶) و دیگری نقلی است که شخصی به نام «محمد بن عبدالله الطهوی» (نام راوی در نسخههای مختلف متفاوت ثبت شده است: طهوی، طهری، زهری، ظهری، مطهری) از جناب حکیمه خاتون نقل میکند. (همان، ص ۴۲۶– ۴۳۰)
[12]- ن.ک: کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۳۳۲؛ شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، ص ۲۳۳؛ مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۱۶۰.
[13]- شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۴۲۹ – ۴۳۰.
[14]- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۳۲۹– ۳۳۰.
[15]- شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۳۵؛ مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۵.
[16]- شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۸۴ – ۳۸۵.
[17]- شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۳۱؛ مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۵۱ص ۵.
[18]- نوری، حسین، خاتمه المستدرک، ج ۱۲، ص ۲۸۱.
[19]- شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۳۱؛ مجلسى، محمد باقر، بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۲۵.
[20]- شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۰۷.
[21]- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۳۳۲؛ شیخ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد، ج۲، ص ۳۵۴.
[22]- شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۴۱؛ شیخ طوسی، محمد بن حسن، کتاب الغیبه، ص ۲۴۶.
[23]- كلينى، محمد بن يعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۵۰۳؛ شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۳۱۳؛ طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدى، ج ۲، ص ۱۳۱؛ طبری، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص ۴۲۳– ۴۲۴؛ ابنصباغ مالکی، علی بن محمد، الفصول المهمة فی معرِفة الأئمَّه، ج ۲، ص ۱۰۹۳.
[24]- كلينى، محمد بن يعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۵۰۴- ۵۰۵؛ مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص ۳۲۳- ۳۲۴
[25]- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۵۰۵؛ مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ۵۰، ص ۳۲۹.
[26]- بسیار دروغگو.
[27]- شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۳۱۹.
[28]- شیخ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد، ج ۲، ص ۳۳۷.
[29]- بنا بر برخی نقلهای تاریخی، خلیفه عباسی برادر خود «عیسی بن متوکل» را فرستاد تا بر جنازه امام حسن عسکری علیهالسلام نماز بگزارد. او نیز بر پیکر مطهر امام علیهالسلام حاضر شد و ابتدا حاضران را گواه گرفت که آن حضرت به مرگ طبیعی از دنیا رفتهاند و سپس بر پیکر مبارک ایشان نماز گزارد و دستور داد پیکر تشییع شود. (کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۵۰۵؛ شیخ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد، ج۲، ص ۳۲۴) اما حق آن است که بر فرض صحت این نقلها، نماز اصلی توسط حضرت مهدی عجلاللهتعالیفرجه و در خانه امام حسن عسکری علیهالسلام و به طور خصوصی برای شیعیان اقامه شد و سپس پیکر مبارک امام برای تشییع جنازه به بیرون از خانه انتقال داده شد و در آنجا عیسی بن متوکل به طور رسمی بر پیکر آن حضرت نماز گزارد و در واقع نماز عیسی بن متوکل جنبه تشریفاتی داشت و طرحی بود که رژیم حاکم برای لوث کردن ماجرای شهادت امام حسن عسکری علیهالسلام ریخته بود. (پیشوایی، مهدی، سیرۀ پیشوایان، ص ۶۷۶؛ صدر، محمد، تاریخ الغیبة الصغری، ص ۲۹۸)
[30]- شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۷۵- ۴۷۶.
[31]- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۵۰۵؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۴۳.
[32]- شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۷۶– ۴۷۹.
[33]- شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۷۶.
[34]- کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ۱، ص ۵۰۵- ۵۰۶؛ شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۴۳- ۴۴.
[35]- شیخ طوسى، کتاب الغیبه، ص ۱۶۲؛ کاتب نعمانی، محمد بن ابراهيم، کتاب الغیبه، ص ۱۸۲.
[36]- شیخ طوسى، کتاب الغیبه، ص ۲۶۶.
[37]- کاتب نعمانی، محمد بن ابراهيم، کتاب الغیبه، ص ۱۴۴؛ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۶۱؛ شیخ کلینی، الکافی، ج ۱ ص ۳۳۷ – ۳۳۸.
[38]- کاتب نعمانی، محمد بن ابراهيم، کتاب الغیبه، ص ۱۶۴.
[39]- صدر، محمد، تاریخ الغیبة الصّغری، ص۳۴۵. البته برخی از عالمان شیعه همچون شیخ مفید (شیخ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد، ج ۲، ص ۳۴۰) و طبرسی (طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری، ج ۲، ص ۲۵۹ - ۲۶۰) مدّت غیبت صغری را ۷۴ سال و زمان آغاز آن را سال ۲۵۵ق (سال تولد امام زمان علیهالسلام) دانستهاند. علت این دیدگاه آن است که حضرت مهدی علیهالسلام در زمان حیات پدر گرامیشان نیز حضور و معاشرت چندانی با دیگران نداشتند و به نحوی از همان بدو تولد در غیبت به سر میبردند.
[40]- در مورد نواب اربعه و فعالیتهای آنان ن.ک: غفارزاده، علی، زندگانی نواب خاص امام زمان؛ دوانی، علی، نواب اربعه یا سفرای امام زمان (ع).
[41]- ن.ک: طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الوری، ج ۲، ص ۲۱۸– ۲۲۲.
[42]- شیخ صدوق، محمد بن علی، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۱۶؛ شیخ طوسى، کتاب الغیبه، ص ۳۹۵؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۲، ص ۵۳۰.