Doa Salamati

اماکن نورانی

اماکن نورانی (4)

دوشنبه, 14 فروردين 1402 19:02

مسجد الحرام ۲

نوشته‌شده توسط

ملتزم

 قسمتی از دیوار و پایین دیوار کعبه را، که در یک سوی آن حجرالاسود و در سوی دیگرش باب کعبه قرار دارد، " ملتزم" می نامند. این محل را از آن روی ملتزم می نامند که مردم در آن قسمت می ایستند و به دیوار ملتزم شده، می چسبند و دعا می خوانند. در روایتی آمده است که رسول خدا(ص) صورت و دست های خود را روی این قسمت از دیوار قرار می داد. همچنین، از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود: ملتزم، محلی است که دعا در آنجا پذیرفته می شود و بنده ای نیست که در آنجا خدا را بخواند و خداوند دعایش را اجابت نکند. یکی از کارهایی که در اینجا انجام می شود، آن است که بنده دست را بر دیوار این بخش گذاشته، و به گناهان خود اعتراف کند. امام صادق فرمود:" فإنّ هذا مکانٌ لم یقرّعبدٌ لربّه بذنوبه ثمّ استغفرالله الاّ غَفَرالله له"؛ " هیچ بنده ای در اینجا اعتراف به گناهانش نمی کند، و طلب استغفار نمی نماید، جز آن که خداوند او را می بخشد.

مستجار

 مقابل ملتزم، در سوی دیگر کعبه، دیوار کنار رکن یمانی را " مستجار" می نامند. "جار" به معنای همسایه و " مستجار" به معنای پناه بردن به همجوار و به صورت کلی تر " پناه بردن" است.

 زمانی که خانه کعبه دو در داشت، در دیگر آن در کنار مستجار بود که مسدود شد. اینجا نیز از مکان های استجابت دعا است ومحلی است که مردم به آنجا پناهنده می شوند به همین دلیل بدانجا مستجار گفته می شود. محل ورود فاطمه بنت اسد در کعبه، برای تولد امام علی(ع) همین بخش از دیوار کعبه بوده است.

حطیم

 از مکان های محترم در مسجدالحرام، در کنار کعبه، حطیم است و مردم در این قسمت برای دعا جمع می شوند و به یکدیگر فشار می آورند. این که آیا حطیم تنها همان محدوده کنار حجرالاسود و باب کعبه را شامل می شود یا وسعت بیشتری دارد، اختلاف است . در روایتی از امام صادق(ع)، تنها همین موضع را حطیم می نامند. چنان که شیخ صدوق نیز آورده است که حطیم فاصله میان در کعبه و حجرالاسود را گویند، جایی که خداوند توبه آدم را پذیرفت.

حجر اسماعیل

 در فاصله میان رکن عراقی و شامی، دیواری است با ارتفاع 1/30 متر که قوسی شکل بوده و حجراسماعیل نامیده می شود. حجر اسماعیل یادگار زمان ابراهیم و اسماعیل(ع) و مدت زمانی پس از بنای کعبه می باشد. بنابراین، قدمت و پیشینه آن به زمان بنای کعبه به دست ابراهیم (ع) می رسد.

نقل های تاریخی حکایت از آن دارد که اسماعیل(ع) در همین قسمت زندگی می کرد و خیمه گاه او در این سوی بوده است. مادرش هاجر نیز با وی در همین جا می زیست و پس از رحلت، در حجر دفن شد. از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود:" الحِجرُ بَیتُ إِسمَاعِیلَ وَ فِیهِ قَبرُ هَاجَرَ وَ قَبرُ إِسمَاعِیلَ . حجر، خانه اسماعیل و محل دفن هاجر و اسماعیل است. "

از آنجا که حجر اسماعیل داخل در مطاف است، می تواند نشانه ای بر عظمت آن باشد. در برخی از روایات آمده است که پیامبران زیادی در اینجا مدفون شده اند. در اصل، حجراسماعیل جزئی از کعبه به شمار می آید.

 گویا برای نخستین بار، منصورعباسی حجراسماعیل را با سنگ های سفید پوشانید. پس از آن در دوره مهدی و نیز هارون عباسی این سنگ ها تعویض و نو شد. ناودان طلا نیز که بر بام کعبه نصب شده، به سمت حِجراسماعیل است.

مقام ابراهیم (ع)

 از دیگر نقاط مقدس مسجدالحرام، مقام ابراهیم است. این مقام، یکی از شعائر الهی خوانده می شود و خداوند درباره آن فرموده است:" وَ اتَّخِذُوا مِن مَقامِ إِبراهِیمَ مُصَلَّی"(بقره/125)

 این مکان مربوط به زمانی است که ابراهیم(ع) دیوارهای کعبه را بالا می برد؛ آنگاه که دیوار بالا رفت، به حدی که دست بدان نمی رسید، سنگی آوردند و ابراهیم (ع) بر روی آن ایستاد و سنگ ها را از دست اسماعیل (ع) گرفت و دیوار کعبه را بالا برد. در روایات دیگری آمده است که ابراهیم (ع) بر روی این سنگ ایستاد و مردم را به حج فرا خواند. بر روی این سنگ، اثر پای ابراهیم(ع) مشخص است اما اثری از انگشتان آن حضرت نیست.

 این سنگ به شکل تقریبی مربع با طول و عرض 40 سانتی متر و ارتفاع تقریبی 50 سانتی متر است. رنگ آن، رنگی میانه زرد و قرمزی متمایل به سفید است. از زمان مهدی عباسی بدین سو، این سنگ با طلا پوشانده شد و در محفظه ای قرار گرفت تا صدمه ای نبیند.

 در گذشته، بر روی این محل، بنایی بزرگ از آجر و سنگ و چوب بنا شده بود که اطراف آن را با آیات قرآن مزین کرده بودند. از آنجا که این قبه قسمتی از مسجد را به خود اختصاص داده و از فضای مطاف کاسته بود، به تدریج از انتقال آن به محلی دیگر در مسجد الحرام سخن به میان آمد.

 گفتنی است بنا به برخی از اقوال، مقام ابراهیم تا فتح مکه داخل کعبه بوده و پس از فتح، رسول خدا(ص) آن را درآورد و کنار کعبه، نزدیک در نصب کرد. زمانی که آیه " وَ اتَّخِذُوا مِن مَقامِ إِبراهیمَ مُصَلًّی"

 نازل شد، آن حضرت دستور داد تا مقام را جایی که اکنون قرار گرفته انتقال دهند.

زمزم

چاه زمزم، از دیگر آثار مسجد الحرام است که با نامهای چاه اسماعیل، حفیرة عبدالمطلب، شفاء سُقم، عافیه، مَیمونه، طُعم، بَرکة، بَرّة و... شناخته می شود. این چاه در قسمت شرقی مسجدالحرام قرار دارد و همانند دیگر مشاهد حج، از آثار ابراهیم، اسماعیل و هاجر است . در روایات اسلامی آمده است: پس از آنکه ابراهیم(ع)، همسر و فرزندش را ترک کرد، تشنگی بر آنها چیره شد و خداوند به وسیله جبرئیل، چاه زمزم را برای حفظ جان اسماعیل(ع) و هاجر پدید آورد. بدین صورت، چاه زمزم آیتی از آیات الهی است.

 این چاه در آغاز، منبع تأمین آب مکه بود و پس از آن چاه های دیگری در مکه و اطراف آن ایجاد شد. عرب ها برای این چاه تقدس بسیار قائل بودند و حتی می گویند که ساسان بن بابکان جد سلسله ساسانی نیز از این چاه آب نوشیده  است! و این را نشانی از آن دانسته اند که ایرانیان هم برای زمزم حرمتی قائل بوده اند.

 وجود این چاه و اهمیت آن برای مردم مکه سبب شده بود تا در قریش منصب "سقایت" به وجود آید. این منصب در اوان ظهور اسلام، در دست عباس عموی پیامبر(ص) بود. گفته شده که در جاهلیت مدت زمانی این چاه پر شده بود و عبدالمطلب آن را از نو گشود. از آن زمان تا به امروز این چاه مورد استفاده قرار می گیرد، گر چه آب آن، کم و زیاد می شود.

در روایات اهل بیت(ع)، نوشیدن از آب زمزم سفارش شده و همه مسلمانان به متبرک بودن آن باور دارند . امام علی (ع) فرمود:" مَاءُ زَمزَمَ خَیرُ مَاءٍ عَلَی وَجهِ الأَرضِ"؛ آب زمزم، بهترین آب روی زمین است."روایات موجود نشان می دهد که پیامبر(ص) و امامان (ع) به طور معمول بعد از طواف، از آب زمزم استفاده می کردند

دوشنبه, 14 فروردين 1402 18:58

مسجد الحرام ۱

نوشته‌شده توسط

ساختمان کعبه

 مشخصات کعبه بر اساس متر، عبارت است از:

 طول ضلع در کعبه؛ یعنی از رکن اسود تا رکن عراقی 11/68 متر.

 طول رکن عراقی تا شامی، طرفی که حجراسماعیل در آن قرار دارد: 9/90 متر.

طول رکن شامی تا رکن یمانی 12/04 متر.

 طول رکن یمانی تا رکن اسود 10/18 متر.

بنای کعبه از سنگهای سیاه و سختی ساخته شده که با کنار زدن پرده از روی آن، کاملاً آشکار است. این سنگها که از زمان بنای کعبه از سال 1040 ق. تا به امروز بر جای مانده، از کوه های مکه به ویژه جبل الکعبه که در محله شُبَیکه مکه بوده، گرفته شده است. سنگ ها اندازه های مختلف دارد، به طوری که بزرگترین آنها با طول و عرض و ارتفاع 190، 50 و 28 سانتیمتر و کوچکترین آنها با طول و عرض 50 و 40  سانتیمتر می باشد.

پایه های آن از سرب مذاب ساخته شده و بدین ترتیب بنایی است نسبتاً مستحکم و استوار. پیش از بنای قریش، کعبه دو در داشته است: یکی در ناحیه شرقی- محل در فعلی- و دیگری در ناحیه غربی، که از یکی وارد و از دیگری خارج می شده اند، اما قریش تنها در ناحیه شرقی آن دری نصب کرد. بعدها ابن زبیر در دیگر را گشود که به وسیله حجاج بسته شد و اکنون همان یک در باقی مانده است. این در تا به حال چندین بارعوض شده است و آخرین بار در سال 1398 قمری به دستور خالد بن عبدالعزیز در جدیدی ساخته و نصب گردید. ساختمان کعبه نیز از سال 1040 تا قرن اخیر تعمیر نشده بود، ولی در سال 1377 قمری و سپس 1417 به دستور سعود بن عبدالعزیز و فهد بن عبدالعزیز در آن تعمیراتی صورت گرفت.

سقف کعبه به صورت دو سقفی است که با سه پایه چوبی که در میانه آن در یک ردیف قرار گرفته، نگهداری می شود اطراف آن سنگ های مرمر نصب شده و در کنار آن پلکانی قرار دارد که برای رسیدن به سقف بالایی تعبیه شده است.

شناسایی ارکان کعبه

 چهار زاویه کعبه به چهار "رکن" نامور است. هر گاه  واژه رکن بدون پسوند به کار رود، مقصود از آن رکنی است که حجرالاسود در آن است.

 مسیر طواف، از رکن حجرالاسود آغاز می شود، سپس به رکن عراقی می رسد، پس از آن به رکن شامی و سپس به رکن یمانی و آنگاه باز به رکن حجرالاسود می رسد و همین جا یک شوط پایان می یابد.

 از میان این چهار رکن، فضیلت رکن یمانی و رکن اسود از دو رکن دیگر بیشتر است، چنان که روایات زیادی از شیعه و سنی درباره فضیلت و اهمیت این دو رکن نقل شده است. در روایتی از امام باقر(ع) نقل شده است که فرمود:" کانَ رَسُولُ اللهِ (ص) لا یستَلِمُ إِلاّ الرُّکنَ الأَسوَدَ وَ الیمَانِی ثُمَّ یقَبِّلُهُمَا وَ یضَعُ خَدَّهُ عَلَیهِمَا."(2)

" رسول خدا دو رکن یمانی و اسود را استلام می کرد و آنها را می بوسید و صورتش را بر آنها می نهاد.(3)" ابومریم نقل کرده است که همراه امام باقر (ع) طواف می کردم. در هر دوری که می زد، رکن یمانی را استلام می کرد و می فرمود:" اَللّهُمَّ تُب عَلَی حَتَّی أَتوبَ وَ اعصِمنِی حَتَّی لا أَعُودَ".(4)

 در روایتی دیگر از امام صادق(ع) آمده است که " الرُّکنُ الیمَانِی بَابٌ مِن أَبوَابِ الجَنَّةِ لَم یغلِقهُ اللهُ مُنذُ فَتَحَهُ."(5)" رکن یمانی دری از درهای بهشت است و از روزی که گشوده شده، بسته نشده است." همچنین رکن یمانی از جای هایی است که دعا در آنجا به اجابت می رسد.

 به نقل از رسول خدا(ص) آمده است که فرمود:" مَسحُ الحَجَر وَ الرُکن الیمانی یحُطُّ الخَطایا حَطّا"؛ " مسح حجرالاسود و رکن یمانی، گناهان انسان را پاک می کند."

 بنا به مشهور، محلی که برای فاطمه بنت اسد شکافته شد تا به درون کعبه رود و فرزندش علی بن ابی طالب را به دنیا آورد، در کنار رکن یمانی بوده است.

حجرالاسود

 حجرالاسود یا سنگ سیاه، از اجزای بسیار مقدس مسجد الحرام بوده و در رکن اسود کعبه در ارتفاع 5/1 متری قرار گرفته است. این سنگ مقدس، پیش از اسلام و پس از آن، همواره مورد اعتنا و توجه کامل بوده و در حقیقت در شمار عناصراصلی کعبه بوده است. به لحاظ همین تقدس، رسول خدا(ص) آن را نگاه داشت و دیگر سنگ هایی را که به شکل بت ساخته شده بود، به دور ریخت.

 حجرالاسود در جریان تخریب کعبه، که پنج سال پیش از بعثت صورت گرفت، در فاصله ای دور از مسجد واقع شد. در زمان نصب آن به جای خود، قریش به نزاع پرداختند، اما با درایت رسول خدا(ص)، همه قریش در فضیلت آن سهیم شدند و عاقبت به دست خود آن حضرت نصب گردید . به مرور زمان و در اثر تحولات و تغییرات، از حجم نخستین این سنگ کاسته شد و حتی به چند پاره تقسیم گردید که آخرین بار قسمت های مختلف آن را به یکدیگر متصل کردند و آن را در محفظه ای نقره ای قرار دادند. در حال حاضر تنها به آن اندازه که برای بوسیدن و استلام لازم است، جای گذاشته اند.

 در بسیاری از روایات آمده است که حجرالاسود از سنگ های بهشتی است و همراه آدم(ع) به زمین فرود آمد.

 در نقلی از ابن عباس آمده است که اگر کسی با رسول خدا (ص) بیعت نکرد ( کسانی که در زمان پیامبر نبوده اند ) و سپس حجرالاسود را استلام نمود، با خدا و رسول (ص) بیعت کرده است.

 همچنین در روایات آمده است که این سنگ در آغاز سفید بود، اما گناهانی که فرزندان آدم انجام دادند، سبب سیاه شدن آن گردید.

 از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود:

 " فالله تعالی یحییه یوم القیامة، له عَینان یبصر بهما، و لسانٌ ینطق فیشهد علی مَنِ استَلَمه."

 " خداوند در روز قیامت، حجرالاسود را زنده می کند، در حالی که دو چشم بینا و زبانی گویا دارد و شهادت می دهد که چه کسی آن را استلام کرده است."

 همچنین از رسول خدا(ص) نقل شده است که فرمود:" الحجر یمین الله فی أرضه، فمن مسحه، مسح یدالله حجرالاسود، دست خداوند در روی زمین است، کسی که آن را مسح کند، دست خدا را مسح کرده است."

 امام صادق(ع) فرمود: در صورتی که کسی در اطراف حجر نبود و به راحتی امکان استلام و بوسیدن بود، آن را ببوسید و در وقت ازدحام، از دور، بر او تکبیر بگویید.

 در سال 317 قمری یکی از فرقه های منسوب به اسماعیلیان که به " قرامطه" شهرت داشت، حجرالاسود را از کنار کعبه برداشت و به احساء ( منطقه ای در شرق عربستان ) برد. این گروه به مدت 22 سال- چهار روز کم- تا سال 339 هجری سنگ را در آنجا نگاه داشتند و سپس در عید قربان همین سال، آن را به جای نخست باز گرداندند. پس از آن، طی سال های پیاپی، حجرالاسود به طور عمد یا غیرعمد از جای خود کنده شد و هر بار اجزایی از آن خرد و جدا گردید. هر بار این اجزا به هم چسبانده شد و همان گونه که گذشت، اکنون مجموعه آن در هاله ای از نقره قرار داده شده است.

 حجرالاسود بر دیوار کعبه در ارتفاع 5/1 متری زمین قرار دارد. استلام و بوسیدن آن سفارش شده و در نقل ها آمده است که رسول الله (ص) مقید به استلام و بوسیدن آن بوده است.

 گفتنی است حجرالاسود آغاز و پایان طواف بوده و برابر آن سنگ سیاهی روی زمین( تا انتهای مسجد) کشیده شده است. به علاوه ، چراغی سبز رنگ بر دیوار مسجد برابر حجرالاسود نصب شده تا راهنمای طواف کنندگان باشد.

دوشنبه, 14 فروردين 1402 18:55

حضرت شاهچراغ علیه السلام

نوشته‌شده توسط

حضرت سيد امير احمدعلیه السلامملقب به شاهچراغ و سيدالسادات الاعاظم، فرزند بزرگوار امام موسي كاظمعلیه السلام

پسران امام هفتم علیه السلام بنا به مشهور نوزده نفر می باشند. حضرت احمد بن موسی(علیهما السلام) و محمد بن موسی(علیهما السلام) از یک مادر که ((ام احمد)) خوانده میشد متولد گردیدند.

فضائل مادر حضرت شاهچراغ(علیه السلام)

علامه مجلسی در کتاب ((مراة العقول)) در شرح حدیث پانزدهم می گوید:

ام احمد مادر بعضی اولاد آن حضرت می بود و او داناترین، پرهیزگارترین و گرامی ترین زنهایش در نزد آن حضرت بود که اسرار خود را به وی می سپرد و اماناتش را نزد او ودیعه می نهاد.

در کتاب اصول کافی در باب ((امام در چه زمانی میداند امام است)) آمده است که حضرت امام موسی(علیه السلام) امانت سربمهری به ((ام احمد)) سپردند و فرمودند

بعد از شهادت من هر کس از اولاد من در طلب این امانت آمد خلیفه و جانشین من است. با او بیعت نما که جز خدا کسی خبر از این امانت ندارد. بعد از شهادت امام موسی(علیه السلام) حضرت امام رضا(علیه السلام) به نزد ام احمد آمدند و امانت پدر را طلبیدند. ام احمد بگریه افتاد و دانست که امام (علیه السلام) شهید شده اند. پس آن بانوی محترمه امانت را بر حسب وصیت آنحضرت به امام رضا(علیه السلام) تقدیم نمود و با ایشان بعنوان امام هشتم شیعیان بیعت کرد.

بیعت حضرت احمد بن موسی(علیهما السلام) و مردم مدینه با علی بن موسی الرضا(علیهما السلام)

هنگامی که خبر شهادت حضرت امام موسی کاظم(علیه السلام) در مدینه منتشر شد، مردم بر در خانه ((ام احمد)) جمع شدند. آن گاه همراه با احمد بن موسی(علیهما السلام) به مسجد آمدند و به سبب شخصیت والای احمد بن موسی(علیهما السلام) گمان کردند که پس از شهادت امام موسی کاظم(علیه السلام) وی جانشین و امام است. به همین سبب، با وی بیعت کردند و او نیز از آنها بیعت گرفت، پس بر بالای منبر رفت و خطبه ای در کمال فصاحت و بلاغت بیان کرد و فرمود:(( ای مردم، هم چنان که اکنون تمامی شما با من بیعت کرده اید، بدانید که من خود، در بیعت برادرم علی بن موسی(علیهما السلام) هستم. او پس از پدرم، امام و خلیفه بحق و ولی خداست. از طرف خدا و رسولش بر من و شما واجب است که از او اطاعت کنیم.))

پس از آن،‌ احمد بن موسی(علیهما السلام) در فضایل برادرش علی بن موسی الرضا(علیهما السلام) سخن گفت و تمامی حاضران تسلیم گفته او شدند و از مسجد بیرون آمدند، در حالی که پیشاپیش آنها احمد بن موسی(علیهما السلام) بود. آن گاه خدمت امام رضا(علیه السلام) رسیدند و به امامت آن بزرگوار اعتراف کردند. سپس همگی با حضرت امام رضا(علیه السلام) بیعت کردند و حضرت علی بن موسی(علیهما السلام) درباره برادرش(احمد) دعا فرمود:(( هم چنان که حق را پنهان و ضایع نگذاشتی، خداوند در دنیا و آخرت تو را ضایع نگذارد.))

عزیمت از مدینه به طوس

در زمان خلافت مامون عباسی لعنة الله علیه که قیام و نهضت سادات هاشمی و علوی به اوج خود رسیده بود و با زعامت و هدایت حضرت امام رضا(علیه السلام) اسلام راستین و حاکمیت الهی ترویج می شد و حقیقت چهره کریه خلفای عباسی و حکومت غاصبین روشن می گشت، مامون به منظور فرو نشاندن مبارزات انقلابی شیعیان و تحکیم خلافت متزلزل عباسی ولایتعهدی خود را به حضرت امام رضا(علیه السلام) واگذار می کند و علیرغم میل باطنی امام(علیه السلام)، مامون حضرتش را از مدینه به طوس انتقال می دهد و ولایتعهدی را به ایشان تحمیل می نماید.

حضور با برکت امام هشتم(علیه السلام) در خراسان باعث می شود که شیعیان و محبان اهل بیت رسالت با اشتیاق زیارت چهره تابناک امامت و ولایت از نقاط مختلف بسوی ایران حرکت کنند.

حضرت احمد بن موسی(علیهما السلام) نیز در همین سنوات(198 تا 203 ه.ق) به همراه دو تن از برادرانش به نامهای محمد و حسین و گروه زیادی از برادرزادگان، خویشان و شیعیان، بالغ بر دو یا سه هزار نفر از طریق بصره عازم عازم خراسان شدند و از هر شهر و دیاری که می گذشتند، بر تعداد همراهانشان افزوده می شد، به طوری که برخی از مورخان تعداد یاران احمد بن موسی(علیهما السلام) را نزدیک به پانزده هزار نفر ذکر کرده اند.

در همین احوال، علیرغم خدعه و نیرنگ های مامون عباسی برای مخدوش ساختن مقام ولایت و چهره علمی حضرت رضا(علیه السلام)، برتری حجت خدا و پیروزی های حضرتش کینه ی مامون عباسی را بیشتر و سرانجام در سال 202 ه.ق امام معصوم را مسموم و به شهادت می رساند. سپس در سوگ ایشان،‌ با ریا کاری به عزاداری می پردازد و جسد مطهر حضرت رضا(علیه السلام) را با احترام در کنار مدفن هارون الرشید قاتل امام موسی الکاظم(علیه السلام) دفن می نماید.

مامون ملعون که از جنایات خویش بسیار متحوحش، و خبث سریرت و دشمنی آل ابیطالب را از اسلاف خویش کمال و تمام به ارث برده بود، با اطلاع از حرکت حضرت احمد بن موسی(علیهما السلام) برادر بزرگوار امام رضا و یارانش به قصد خراسان، به جمیع حکام و عمال خود دستور داد هر کجا از بنی فاطمه و اولاد پیغمبر بیایند مقتول سازند. و پیروان سادات بنی هاشم را با آزار و شکنجه مرعوب و مقهور حکومت غاصب نمایند.

خبر حرکت احمد بن موسی(علیهما السلام) توسط کارگزاران حکومتی به مامون رسید. مامون که ورود برادران امام را به مرکز حکومت، تهدیدی جدی برای موقعیت حساس خود می دید و از هم داستان شدن برادران و شیعیان امام با وی هراسناک بود، ‌به همه حکمرانان خود، دستور داد که: در هر کجا قافله بنی هاشم را یافتند، مانع از حرکت آنها شوند و آنها را به مدینه بازگردانند یا مقتول کنند.

این دستور به هر شهری که می رسید، کاروان از انجا گذشته بود، مگر در شیراز که پیش از رسیدن کاروان احمد بن موسی(علیهما السلام)، حکم به حاکم وقت رسید. حاکم فارس ((قتلغ خان)) مردی سفاک و خونریز بود. وی با لشکری انبوه از شهر خارج شد و در برابر کاروان احمد بن موسی(علیهما السلام) اردو زد.

احمد بن موسی(علیهما السلام) در دو فرسنگی شیراز با قتلغ خان روبرو شد. در آن جا خبر شهادت برادرش علی بن موسی الرضا(علیهما السلام) انتشار یافت، و به احمد بن موسی(علیهما السلام) خبر دادند که اگر قصد دیدن برادر خود علی بن موسی الرضا(علیهما السلام) را دارید، بدانید که وی فوت شده است.

حضرت احمد بن موسی(علیهما السلام) که وضع را چنین دید،‌ دانست که نخست،‌ برادرش در طوس شهید شده است
؛دوم، برگشتن به مدینه و یا غیر آن ممکن نیست؛ سوم، این جماعت به قصد مقاتله و جدال در این جا گرد آمده اند. بنابراین، اصحاب و یاران خود را خواست و جریان را به آگاهی همه رساند و افزود:

قصد این ها ریختن خون فرزندان علی بن ابی طالب(علیهما السلام) است، هر کس از شما مایل به بازگشت باشد یا راه فراری بداند، می تواند جان از مهلکه به سلامت برد که من چاره ای جز جهاد با این اشرار ندارم. تمامی برادران و یاران احمد بن موسی(علیهما السلام) عرض کردند که مایل اند در رکاب وی جهاد کنند. آن بزرگوار در حق آن ها دعای خیر کرد و فرمود: پس برای مبارزه،‌ خود را آماده سازید.

جدال و پیکار

سپاه قتلغ خان در برابر یاران احمد بن موسی(علیهما السلام) صف های خود را آراستند، و جنگ نابرابری آغاز شد. در نتیجه ی رشادت و فداکاری یاران احمد بن موسی(علیهما السلام)، دشمن شکست خورد و عقب نشینی کرد. این جدال در سه نوبت و به مدت چند روز ادامه یافت. در پیکار سوم، سپاهیان قتلغ خان شکست خوردند و ناچار از محل درگیری،‌ قریه کُشن تا نزدیک برج و باروی شهر شیراز به مسافت سه فرسخ عقب نشستند و از ترس به درون حصار شهر پناه بردند و دروازه های شهر را محکم بستند. احمد بن موسی (علیهما السلام) به اردوگاه خویش، در قریه کُشن، نزدیک یاران خویش بازگشت. در این نبرد، عده ای از امامزادگان و اصحاب احمد بن موسی(علیهما السلام) زخمی و تعدادی نزدیک به سیصد نفر به شهادت رسیدند.

نیرنگ دشمن

روز دیگر، احمد بن موسی(علیهما السلام) یاران خود را به پشت دروازه شهر شیراز منتقل کرد و همان جا خیمه زد. قتلغ خان که دریافت قادر به پیکار با احمد بن موسی(علیهما السلام) نیست و با وجود عشق و فداکاری که در سپاه احمد بن موسی(علیهما السلام) موج می زند، توان مقابله مردانه با آنها را ندارد، با عده ای از فرماندهان سپاه خود، طرح نیرنگی را ریخت تا بلکه با این روش بر آن ها فایق آیند. بر اساس نیرنگ و توطئه طراحی شده،‌ جمعی از سپاهیان جنگ آزموده ی خود را با شیوه جنگ و گریز به صفوف یاران احمد بن موسی(علیهما السلام) گسیل داشت و به آن ها دستور داد در اولین درگیری وانمود به عقب نشینی و شکست کنند و به سوی دروازه های شهر بازگردند. یاران و برادران احمد بن موسی(علیهما السلام) با این خدعه واردشهر شدند، دشمن مکار، دورازه های شهر را بست. سپاهیان قتلغ خان که از پیش در گذرگاههای شهر کمین کرده بودند،‌ یاران احمد بن موسی(علیهما السلام) را هر کدام به وضعی و در موضعی به شهادت رساندند.

شهادت احمد بن موسی(علیهما السلام)

در نتیجه توطئه دشمن بسیاری از یاران احمد بن موسی(علیهما السلام) به شهادت رسیدند و عده ای نیز که از نیرنگ دشمن به سلامت گریخته بودند، ‌در اطراف پراکنده شدند. مورخان اتفاق نظر دارند که غالب امامزادگان در فارس و دیگر شهرهای ایران، از پراکنده شدگان این نهضت هستند.

حضرت احمد بن موسی(علیهما السلام) نیز مورد تعقیب دشمن قرار گرفت و قتلغ خان با شمار زیادی از سپاهیان خود به آنها هجوم برد. احمد بن موسی(علیهما السلام) شجاعانه در مقابل دشمن پایداری کرد و به دفاع از خود پرداخت. برخی از منابع می نویسند: احمد بن موسی(علیهما السلام) به تنهایی با لشکر انبوهی به نبرد پرداخت. دشمن چون دید از عهده او برنمی آید، ‌شکافی در جایگاه استراحت وی ایجاد کرد و از پشت بر سرش شمشیر زد؛ سپس خانه را خراب کرد، و بدن او در زیر توده های خاک، در محلی که هم اکنون مرقد و بارگاه اوست،‌ پنهان شد.

پیدایش قبر احمد بن موسی(علیهما السلام) در زمان اتابکان

بیشترین و معتبرترین منابع متقدم و متاخر که به شرح حال و زندگانی احمد بن موسی(علیهما السلام) پرداخته اند، آشکار شدن مدفن احمد بن موسی(علیهما السلام) را در عهد امیر مقرّب الدین مسعود بن بدر بین سال های (658-623) می دانند.

شیراز نامه زرکوب شیرازی(تالیف به سال 764 ه.ق) از قدیمی ترین ماخذهایی است که پیدایش قبر احمد بن موسی(علیهما السلام) را در عهد امیر امیر مقرّب الدین مسعود بن بدر ثبت کرده است، وی می نویسد:

قبر امامزاده معصوم، امیر احمد بن موسی(علیهما السلام) در میان شهر، قریب مسجد نو افتاده، امیر مقرّب الدین مسعود بن بدر که از خاصگان و مقربان اتابک بن ابوبکر سعد بن زنگی بن مودود بوده، عمارتی در خاطر داشت و در آن جایگاه قبری یافته اند، مکشوف گشته،‌ شخص مبارک او همچنان در حال اعتدال، تغییر و تبدیل در وی تاثیر نکرده،‌ خاتمی که در انگشت مبارکش بود، احتیاط فرمودند، منقّش بوده به نام احمد بن موسی، ائمه و افاضل و عقلا و اعیان شیراز جمع گشته اند و تحقیق کرده، صورت در حضرت اتابک معروض داشته اند. اتابک ابوبکر، مشهدی بر آن جا ساخته و عمارتی فرموده که به مرور زمان اشتهار یافته است و خلق شیراز بعد از آن که به کرات و صرّات در حالت فروماندگی و حیرت،‌ التجا بدان جناب کرده اند و استمداد نموده اند و مقاصد و مطالب ایشان محصل آمده،‌ بدین منوال آن مشهد مبارک اشتهار یافته.

معین الدین ابوالقاسم جنید شیرازی که دو سال بعد از درگذشت زرکوب، یعنی در سال، یعنی در سال 791 ه.ق به کتاب خود، شدالازار فی حط الاوزار عن زوّار المزار، پرداخت و فرزندش عیسی بن جنید، آن را از زبان عربی به فارسی به نام هزار مزار ترجمه کرده است و بر آنچه که زرکوب در شیرازنامه آورده است، تاکید دارند. مولف شدالازار ضمن شرح مختصری از نسب،‌ فضایل و شهادت احمد بن موسی(علیهما السلام)، کشف مرقد آن حضرت را در عهد امیر مقرّب الدین مسعود بن بدر ذکر می کند.

بنا به گفته جنید شیرازی، هیچ کس از محل شهادت احمد بن موسی(علیهما السلام) آگاه نبود تا زمان مقرّب الدین مسعود بن بدر که وی قبر آن حضرت را یافت و بر آن گنبدی ساخت. درباره ی اینکه چگونه مشهد احمد بن موسی(علیهما السلام) کشف شده، جنید هیچ گونه آگاهی نمی دهد.

وی در توصیف جسد مبارک آن حضرت می افزاید، هنگامی که حضرت را رویت کردند، رنگ مبارک وی برنگشته و هیچ تغییری در بدن آن حضرت دیده نشده و کفن وی همچنان تازه مانده و از روی انگشتری وی که عبارت «العزّة‌ لله احمد بن موسی» بر آن نقش بود، وی را شناختند.

علاوه بر این چند ماخذ، که از نزدیک ترین منابع تاریخ محلی عصر اتابکان است، منابع دیگری نیز در دست است که آشکار شدن مشهد احمد بن موسی(علیهما السلام) را به عصر امیر مقرّب الدین نسبت می دهند.

نام شریف آن بزرگوار فاطمه و مشهورترین لقب آن حضرت، «معصومه» است. پدر بزرگوارش امام هفتم شیعیان حضرت موسى بن جعفر (ع) و مادر مکرمه اش حضرت نجمه خاتون (س) است . آن بانو مادر امام هشتم نیز هست . لذا حضرت معصومه (س) با حضرت رضا (ع) از یک مادر هستند.

ولادت آن حضرت در روز اول ذیقعده سال ١٧٣ هجرى قمرى در مدینه منوره واقع شده است. دیرى نپایید که در همان سنین کودکى مواجه با مصیبت شهادت پدر گرامى خود در حبس هارون در شهر بغداد شد. لذا از آن پس تحت مراقبت و تربیت برادر بزرگوارش حضرت على بن موسى الرضا (ع) قرارگرفت.

در سال ٢٠٠هجرى قمرى در پى اصرار و تهدید مأمون عباسى سفر تبعید گونه حضرت رضا (ع) به مرو انجام شد و آن حضرت بدون این که کسى از بستگان و اهل بیت خود را همراه ببرند راهى خراسان شدند.

یک سال بعد از هجرت برادر، حضرت معصومه (س) به شوق دیدار برادر و ادای رسالت زینبی و پیام ولایت به همراه عده اى از برادران و برادرزادگان به طرف خراسان حرکت کرد و در هر شهر و محلى مورد استقبال مردم واقع مى شد. این جا بود که آن حضرت نیز همچون عمه بزرگوارشان حضرت زینب(س) پیام مظلومیت و غربت برادر گرامیشان را به مردم مؤمن و مسلمان مى رساندند و مخالفت خود و اهلبیت (ع) را با حکومت حیله گر بنى عباس اظهار مى کرد. بدین جهت تا کاروان حضرت به شهر ساوه رسید عده اى از مخالفان اهلبیت که از پشتیبانى مأموران حکومت برخوردار بودند،سر راه را گرفتند و با همراهان حضرت وارد جنگ شدند، در نتیجه تقریباً همه مردان کاروان به شهادت رسیدند، حتى بنابر نقلى حضرت(س) معصومه را نیز مسموم کردند.

به هر حال ، یا بر اثر اندوه و غم زیاد از این ماتم و یا بر اثر مسمومیت از زهر جفا، حضرت فاطمه معصومه (س)بیمار شدند و چون دیگر امکان ادامه راه به طرف خراسان نبود قصد شهر قم را نمود. پرسید: از این شهر«ساوه» تا «قم» چند فرسنگ است؟ آن چه بود جواب دادند، فرمود: مرا به شهر قم ببرید، زیرا از پدرم شنیدم که مى فرمود: شهر قم مرکز شیعیان ما است. بزرگان شهر قم وقتى از این خبر مسرت بخش مطلع شدند به استقبال آن حضرت شتافتند; و در حالى که «موسى بن خزرج» بزرگ خاندان «اشعرى» زمام ناقه آن حضرت را به دوش مى کشید و عده فراوانى از مردم پیاده و سواره گرداگرد کجاوه حضرت در حرکت بودند، حدوداً در روز ٢٣ ربیع الاول سال ٢٠١ هجرى قمرى حضرت وارد شهر مقدس قم شدند. سپس در محلى که امروز «میدان میر» نامیده مى شود شتر آن حضرت در جلو در منزل «موسى بن خزرج» زانو زد و افتخار میزبانى حضرت نصیب او شد.

آن بزرگوار به مدت ١٧ روز در این شهر زندگى کرد و در این مدت مشغول عبادت و راز و نیاز با پروردگار متعال بود.

محل عبادت آن حضرت در مدرسه ستیه به نام «بیت النور» هم اکنون محل زیارت ارادتمندان آن حضرت است.

سرانجام در روز دهم ربیع الثانى و «بنا بر قولى دوازدهم ربع الثانى» سال ٢٠١ هجرى پیش از آن که دیدگان مبارکش به دیدار برادر روشن شود، در دیار غربت و با اندوه فراوان دیده از جهان فروبست و شیعیان را در ماتم خود به سوگ نشاند .مردم قم با تجلیل فراوان پیکر پاکش را به سوى محل فعلى که در آن روز بیرون شهر و به نام «باغ بابلان» معروف بود تشییع نمودند. همین که قبر مهیا شد دراین که چه کسى بدن مطهر آن حضرت را داخل قبر قرار دهد دچار مشکل شدند، که ناگاه دو تن سواره که نقاب به صورت داشتند از جانب قبله پیدا شدند و به سرعت نزدیک آمدند و پس از خواندن نماز یکى از آن دو وارد قبر شد و دیگرى جسد پاک و مطهر آن حضرت را برداشت و به دست او داد تا در دل خاک نهان سازد.

آن دو نفر پس از پایان مراسم بدون آن که با کسى سخن بگویند بر اسب هاى خود سوار و از محل دور شدند.

بنا به گفته بعضی از علما به نظر مى رسد که آن دو بزرگوار، دو حجت پروردگار: حضرت رضا (ع) و امام جواد (ع) باشند چرا که معمولاً مراسم دفن بزرگان دین با حضور اولیا الهی انجام شده است.

پس از دفن حضرت معصومه(س) موسى بن خزرج سایبانى از بوریا بر فراز قبر شریفش قرار داد تا این که حضرت زینب فرزند امام جواد(ع) به سال ٢٥٦ هجرى قمرى اولین گنبد را بر فراز قبر شریف عمه بزرگوارش بنا کرد و بدین سان تربت پاک آن بانوى بزرگوار اسلام قبله گاه قلوب ارادتمندان به اهلبیت (ع). و دارالشفای دلسوختگان عاشق ولایت وامامت شد

موسسه قرآن و عترت فدک سبز طوس