بی تو چندی ست که در کار زمین حیرانم
مانده ام بی تو چرا باغچه ام گل دارد
.
شاید این باغچه ده قرن به استقبالت
فرش گسترده و در دست گلایل دارد
.
تا به کی یکسره یکریز نباشی شب و روز
ماه مخفی شدنش نیز تعادل دارد
.
کودکی فال فروش است و به عشقت هر روز
می خرم از پسرک هر چه تفأل دارد
.
یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت
یک قدم مانده زمین شوق تکامل دارد
.
هیچ سنگی نشود سنگ صبورت ، تنها
تکیه بر کعبه بزن ، کعبه تحمل دارد …
.
.
.
سید حمیدرضا برقعی